ذو الفقار
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:ذو الفقار, :: :: نويسنده : علی

ذوالفقار.
[ ذُل ف َ ]
(اِخ)

ذوالفقار؛ صاحبِ فَقَرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون بر پشت ذوالفقار خراشهای پست و هموار بود ازینرو او را ذوالفقار گفته اند و مجدالدین در قاموس گوید: و سیفُ مفَفّر کمعظّم، فیه حزوز مطمئنّه عن متنه.

|| نام شمشیر منبه ابن الحجاج که به روز بدر کشته شد و آن شمشیر را رسول اکرم صلوات الله علیه و سلم برای خویش برگزید: و کان ذوالفقار لمنبه ابن الحجاج، استخلصه النبی صلی الله علیه و سلم و اصطفاه لنفسه یوم بدر.
(الجماهر فی الجواهر للبیرونی).
ذوالفقار سیف رسول الله، کان لمنبه ابن الحجاج.
(امتاع الاسماع).
و بعضی آن را نام شمشیر عاص بن منیه گفته اند (
قاموس الاعلام ترکي.) که بروز بدر کشته شده است و سپس ذوالفقار را رسول اکرم به روز احد به علی بن ابیطالب علیه السلام عطا فرمود. و اینکه گمان برند که ذوالفقار دارای دو تیغه یا دو زبانه بوده است بر اصلی نیست. و در ترجمۀ تاریخ طبری در ذکر خبر غزوه احد آمده است: ... و کافران غلبه میکردند و گرد مسلمانان اندر گرفتند و پیغمبر صلی الله علیه و سلّم برجای ایستاد و بازنگشت و خلق را میخواند و کس اجابت نکرد چنانکه خدای تعالی گفت: حتّی اذا فَشِلتُم و تنازعتم فی الاءمر. (قرآن ١٥٢/٣). پیغمبر صلی الله علیه و سلّم از جای نجنبید و مردمان را بر حرب حریص میکرد و ابوبکر و عمر را هر دو جراحت رسید و بازگشتند و عثمان با دو تن از انصار بگریخت و در پس کوه پنهان شد و علی علیه السلام اندر پیش حرب بود و کارزار میکرد و شمشیری که داشت بر سر کافری زد و کافر به سپر بگرفت و خود داشت از آهن قوی و شمشیر بشکست امیرالمؤمنین علی علیه السلام بازگشت و گفت یا رسول الله حرب همی کردم و شمشیر من بشکست و شمشیر ندارم و بی شمشیر حرب نتوان کردن پیغمبر صلی الله علیه و سلم زود ذوالفقار به علی داد و گفت: خذها یا علی و پنداشت که علی نستاند و نزند علی ذوالفقار بگرفت و به حرب اندر شد پیغمبر او را دید دلیر و به کارآمد ذوالفقار از راست و چپ و پیش و پس میزد و میکشت و پیغمبر صلوات الله علیه گفت: لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار.

چون چلیپای روم از آن شد باغ
کابریزست باغ را عسلی
ابر چون چشم هند بنت عتبه است
برق مانند ذوالفقار علی.
شهید بلخی

نه هر تیغی که جنگ آرد هنر چون ذوالفقار آرد.
لامعی

ذوالفقار آنکه بدست پدرش بود کنون
بکف اوست ازیرا پسر آن پدر است.
ناصرخسرو

یکی اژدها بود در چنگ شیر
بدست علی ذوالفقارعلی.
ناصرخسرو

پردل بود اندر مصاف دانش
زیرا که زبان ذوالفقار دارد.
مسعودسعد

صدرا بدان خدای که تیغ زبانت را
در پنجۀ بیان تو چون ذوالفقارکرد.
علاءالدین اندخودی

بدانسان که گوئی علی مرتضی
همی برکشد ذوالفقار از نیام.
سوزنی

حیدر کرّار کو تا به گه کارزار
از گهر لطف او آب دهد ذوالفقار.

خاقانی

ای ذوالفقار دست هدی زنگ گیر زنگ
کان بوتراب علم بزیر تراب شد.
خاقانی

شاه جهانیان علی آسا که ذوالجلال
از گوهر زبان منش ذوالفقار کرد.
خاقانی

نورضمیر مرا بنده شود آفتاب
تیغ زبان مرا سجده برد ذوالفقار.
خاقانی

ای حیدر زمانه بکلک چو ذوالفقار
نام فلک بصدر تو قنبر نکوتر است.
خاقانی

تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت.
خاقانی

و فرخی ذوالفقار را از علی بن ابیطالب گفته که او را از آسمان آورده اند

افسر زرین فرستد آفتاب از بهر تو
همچنان کز آسمان آمد علی را ذوالفقار.
فرخی

و بعض شعرا مانند منوچهری و ناصرخسرو و مسعودسعد ذوالفقار را به معنی مطلق شمشیر استعمال کرده اند

قوس و قزح کمان کنم از شاخ بید تیر
از برگ لاله رایت و از برق ذوالفقار.
منوچهری

تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.
منوچهری

پیش عدو خوار ذوالفقار خداوند
شخص عدو روز گیر و دار خیار است.
ناصرخسرو

حیدری حمله ای و نصرت دین
از جهان گیر ذوالفقار تو باد.
مسعودسعد